1إِذا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزالَها
2وَ أَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقالَها
3وَ قالَ الإِنْسانُ ما لَها
4یَوْمَئِذ تُحَدِّثُ أَخْبارَها
5بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها
6یَوْمَئِذ یَصْدُرُ النّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ
7فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ
8وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 ـ هنگامى که زمین شدیداً به لرزه در آید.
2 ـ و زمین بارهاى سنگینش را خارج سازد.
3 ـ و انسان مى گوید: زمین را چه مى شود (که این گونه مى لرزد) ؟!
4 ـ در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو مى کند.
5 ـ چرا که پروردگارت به او وحى کرده است.
6 ـ در آن روز مردم به صورت گروه هاى پراکنده (از قبرها) خارج مى شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود!
7 ـ پس هر کس هم وزن ذره اى کار خیر انجام دهد آن را مى بیند!
8 ـ و هر کس هم وزن ذره اى کار بد کرده آن را مى بیند!
تفسیر:
آن روز که انسان تمام اعمالش را مى بیند!
همان گونه که در بیان محتواى سوره اشاره شد، آغاز این سوره، همراه است با بیان بعضى از حوادث هول انگیز و وحشتناک پایان این جهان و شروع رستاخیز.
نخست مى فرماید: هنگامى که زمین شدیدا به لرزه در آید (إِذا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزالَها).(1)
* * *
و چنان زیر و رو شود که بارهاى سنگینى را که در درون دارد خارج سازد (وَ أَخْرَجَتِ الأَرْضُ أَثْقالَها).
تعبیر به زِلْزالَها: زلزله اش یا اشاره به این است که: در آن روز، تمام کره زمین به لرزه در مى آید (بر خلاف زلزله هاى معمولى که همه آنها موضعى و مقطعى است).
و یا اشاره به زلزله معهود، یعنى زلزله رستاخیز است.(2)-(3)
در این که: منظور از أَثْقال: بارهاى سنگین چیست؟ مفسران تفسیرهاى متعددى ذکر کرده اند:
بعضى گفته اند: منظور انسان ها هستند که با زلزله رستاخیز از درون قبرها به خارج پرتاب مى شوند، نظیر آنچه در سوره انشقاق آیه 4 آمده است: وَ أَلْقَتْ ما فِیْها وَ تَخَلَّتْ .
و بعضى گفته اند: گنج هاى درون خود را بیرون مى ریزد، و مایه حسرت دنیاپرستان بى خبر مى گردد.(4)
این احتمال نیز وجود دارد: منظور بیرون فرستادن مواد سنگین و مذاب درون زمین است، که معمولاً کمى از آن به هنگام آتشفشان ها و زلزله ها بیرون مى ریزد، در پایان جهان، آنچه در درون زمین است، به دنبال آن زلزله عظیم به بیرون پرتاب مى شود.
تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند جمع میان این تفاسیر نیز بعید نیست.
* * *
به هر حال، در آن روز انسان از دیدن این صحنه بى سابقه، سخت متوحش مى شود، و مى گوید: چه مى شود که زمین این گونه به لرزه در آمده است، و آنچه در درون داشته بیرون ریخته ؟ (وَ قالَ الإِنْسانُ ما لَها).
گر چه، بعضى انسان را در اینجا به خصوص انسان هاى کافر تفسیر کرده اند، که در مسأله معاد و رستاخیز شک و تردید داشته اند، ولى ظاهر این است: انسان در اینجا معنى گسترده اى دارد که همگان را شامل مى شود; زیرا تعجب از اوضاع و احوال زمین در آن روز، مخصوص به کافران نیست.
آیا این تعجب و سؤالِ ناشى از آن، مربوط به نفخه اولى است یا دوم ؟.
ظاهر این است: همان نفخه اولى است که نفخه پایان جهان است; زیرا زلزله عظیم در پایان جهان رخ مى دهد.
این احتمال نیز داده شده است: منظور نفخه رستاخیز، زنده شدن مردگان، و بیرون ریختن آنها از درون زمین مى باشد; زیرا آیات بعد نیز، همه مربوط به نفخه دوم است.
ولى از آنجا که در آیات قرآن، کراراً حوادث این دو نفخه با هم ذکر شده، تفسیر اول با توجه به بیان زلزله وحشتناک پایان جهان مناسب تر به نظر مى رسد، و در این صورت، منظور از أثقال زمین، معادن، گنج ها و مواد مذاب درون آن است.
* * *
و از آن مهمتر این که: زمین در آن روز تمام خبر خود را باز مى گوید (یَوْمَئِذ تُحَدِّثُ أَخْبارَها).
آنچه از خوبى ها، بدى ها، و اعمال خیر و شرّ، بر صفحه زمین واقع شده است، همه را برملا مى سازد، و یکى از مهمترین شهود اعمال انسان در آن روز، همین زمینى است که ما اعمال خود را بر آن انجام مى دهیم، و شاهد و ناظر ما است.
در حدیثى، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: أَ تَدْرُونَ ما أَخْبارُها؟: آیا مى دانید منظور از اخبار زمین در اینجا چیست ؟
قالُوا: اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ: گفتند: خدا و پیغمبرش آگاه تر است .
فرمود: أَخْبارُها أَنْ تَشْهَدَ عَلى کُلِّ عَبْد وَ أَمَة بِما عَمِلَ عَلى ظَهْرِها، تَقُولُ عَمِلَ کَذا وَ کَذا، یَوْمَ کَذا، فَهذا أَخْبارُها:
منظور از خبر دادن زمین این است که: اعمال هر مرد و زنى را که بر روى زمین انجام داده اند خبر مى دهد، مى گوید: فلان شخص در فلان روز فلان کار را انجام داد، این است خبر دادن زمین !.(5)
در حدیث دیگرى، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: حافِظُوا عَلَى الْوُضُوءِ وَ خَیْرُ أَعْمالِکُمُ الصَّلاةُ، وَ تَحَفَّظُوا مِنَ الأَرْضِ فَإِنَّها أُمُّکُمْ، وَ لَیْسَ فِیها أَحَدٌ یَعْمَلُ خَیْراً أَوْ شَرّاً إِلاّ وَ هِیَ مُخْبِرَةٌ بِهِ!:
مواظبت بر وضو کنید، و بهترین اعمال شما نماز است، و مراقب زمین باشید که مادر شما است، هیچ انسانى کار خیر یا شرّى به جا نمى آورد، مگر این که زمین از آن خبر مى دهد !.(6)
از ابو سعید خدرى نقل شده که مى گفت: هر گاه در بیابان هستى، صدایت را به اذان بلند کن; چرا که شنیدم از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: لا یَسْمَعُهُ جِنٌّ وَ لا اِنْسٌ وَ لا حَجَرٌ اِلاّ یَشْهَدُ لَهُ: هیچ جن و انس و قطعه سنگى آن را نمى شنود، مگر این که براى او (در قیامت) گواهى مى دهد .(7)
آیا راستى زمین به فرمان خدا زبان مى گشاید و تکلم مى کند؟
یا این که: منظور ظاهر شدن آثار اعمال انسان بر صفحه زمین است؟ زیرا مى دانیم: هر عملى که انسان انجام دهد، خواه ناخواه در اطراف او آثارى به جا مى گذارد، هر چند امروز براى ما محسوس نباشد، درست همانند آثارى که از خطوط انگشتان یک دوست یا دشمن بر روى دستگیره درمى ماند، و در آن روز، همه این آثار ظاهر مى شود، و سخن گفتن زمین، چیزى جز این ظهور بزرگ نیست، همان گونه که گاه به یک شخص خواب آلود مى گوئیم: چشمان تو مى گوید دیشب نخوابیده اى، یعنى آثار بى خوابى در آن نمایان است.
به هر حال، این موضوع عجیبى نیست; چرا که همین امروز، با پیشرفت علم و دانش بشر، ابزار و وسائلى اختراع شده که در همه جا، و هر لحظه، مى تواند صداى انسان را ضبط کند، یا از انسان و اعمالش عکسبردارى نماید، و به عنوان یک سند مسلّم در دادگاه مطرح شود، به گونه اى که قابل هیچگونه انکار نباشد.
اگر در گذشته، بعضى از شهادت زمین تعجب مى کردند، امروز یک نوار نازک یا یک دستگاه ضبط که به صورت یک دکمه به لباس دوخته مى شود، مى تواند مسائل بسیارى را بازگو کند.
جالب این که: در حدیثى از على(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: صَلُّوا مِنَ الْمَساجِدِ فِی بِقاع مُخْتَلِفَة، فَإِنَّ کُلَّ بُقْعَة تَشْهَدُ لِلْمُصَلِّی عَلَیْها یَوْمَ الْقِیامَةِ: در قسمت هاى مختلف مساجد نماز بخوانید، زیرا هر قطعه زمینى، در قیامت براى کسى که روى آن نماز خوانده گواهى مى دهد .(8)
و در حدیث دیگرى آمده است: امیرمؤمنان على(علیه السلام) هنگامى که بیت المال را تقسیم مى کرد و خالى مى شد، دو رکعت نماز به جا مى آورد و مى فرمود: اِشْهَدِى أَنِّى مَلاَ ْتُکَ بِحَقٍّ، وَ فَرَّغْتُکَ بِحَقٍّ: (روز قیامت) گواهى ده که من تو را به حق پر کردم و به حق خالى کردم !.(9)
* * *
در آیه بعد، مى افزاید: این به خاطر آن است که پروردگار تو به زمین وحى کرده (بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها).(10)
و زمین در اجراى این فرمان، کوتاهى نمى کند، تعبیر أَوْحى در اینجا به خاطر آن است که: چنین سخن گفتن اسرارآمیز، بر خلاف طبیعت زمین است و این جز از طریق یک وحى الهى ممکن نیست.
بعضى گفته اند: منظور این است که، به زمین وحى مى کند: آنچه در درون دارد بیرون بریزد.
ولى، تفسیر اول صحیح تر و مناسب تر به نظر مى رسد.
* * *
سپس مى فرماید: در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج شده، در عرصه محشر وارد مى شوند، تا اعمالشان به آنها نشان داده شود ! (یَوْمَئِذ یَصْدُرُ النّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ).
أَشْتات جمع شَتّ (بر وزن شط) به معنى متفرق و پراکنده است، این اختلاف و پراکندگى، ممکن است به خاطر آن باشد که، اهل هر مذهبى جداگانه وارد عرصه محشر مى شوند.
یا اهل هر نقطه اى از مناطق زمین جدا وارد مى شوند.
و یا این که: گروهى با صورت هاى زیبا و شاد و خندان، و گروهى با چهره هاى عبوس، تیره و تاریک در محشر گام مى نهند.
یا هر امتى همراه امام، رهبر و پیشوایشان هستند، همان گونه که در آیه 71 سوره اسراء آمده: یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناس بِإِمامِهِم: روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى خوانیم .و یا این که: مؤمنان، با مؤمنان، و کافران، با کافران محشور مى شوند.
جمع میان این تفسیرها کاملاً ممکن است; زیرا مفهوم آیه گسترده است.
یَصْدُرُ از ماده صَدْر (بر وزن صبر) به معنى خارج شدن شتران از آبگاه است که به صورت انبوه و هیجان زده بیرون مى آیند، به عکس ورود که به معنى داخل شدن آنها در آبگاه است و در اینجا کنایه از خروج اقوام مختلف از قبرها و آمدنشان در محشر براى حسابرسى است.
این احتمال، نیز داده شده: منظور خروجشان از محشر، و حرکت به سوى جایگاهشان در بهشت و دوزخ است.
معنى اول، با آیات گذشته تناسب بیشترى دارد.
منظور از جمله لِیُرَوا أَعْمالَهُمْ: تا اعمالشان را به آنها نشان دهند مشاهده جزاى اعمال است.
یا مشاهده نامه اعمال، که هر نیک و بدى در آن ثبت است.
یا مشاهده باطنى، به معنى معرفت و شناخت چگونگى اعمالشان است.
و یا به معنى تجسم اعمال و مشاهده خود اعمال است.
تفسیر اخیر با ظاهر آیه از همه موافق تر است، و این آیه، یکى از روشن ترین آیات بر مسأله تجسم اعمال محسوب مى شود، که در آن روز اعمال آدمى به صورت هاى مناسبى تجسم مى یابد و در برابر او حضور پیدا مى کند، و همنشینى با آن مایه نشاط یا رنج و بلا است.
* * *
پس از آن، به سرانجامِ کارِ هر یک از این دو گروه مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار، اشاره کرده، مى فرماید: پس کسى که به اندازه سنگینى ذره اى کار خیر انجام داده آن را مى بیند (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ).
* * *
و هر کس به اندازه سنگینى ذره اى کار بد کرده آن را مى بیند ! (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ).
باز در اینجا تفسیرهاى مختلفى ذکر شده که، آیا جزاى اعمال را مى بیند؟ یا نامه اعمال را مشاهده مى کند؟ و یا خود عمل را؟.
ظاهر این آیات نیز تأکید مجددى است بر مسأله تجسم اعمال و مشاهده خود عمل، اعم از نیک و بد در روز قیامت، که حتى اگر سر سوزنى کار نیک یا بد باشد، در برابر صاحب آن مجسم مى شود و آن را مشاهده مى کند.
مثقال در لغت، هم به معنى ثقل و سنگینى آمده، و هم ترازوئى که با آن سنگینى اشیاء را مى سنجند، و در اینجا به همان معنى اول است.
براى ذرّة نیز در لغت و کلمات مفسران، تفسیرهاى گوناگونى ذکر شده است: گاه به معنى مورچه کوچک، گاه گرد و غبارى که وقتى دست را بر زمین بگذاریم و برداریم به آن مى چسبد، و گاه به معنى ذرات بسیار کوچک غبار که در فضا معلق است و به هنگامى که آفتاب از روزنه اى به اطاق تاریک مى تابد آشکار مى گردد، تفسیر شده است.
مى دانیم: امروز کلمه ذرّه را به اتم نیز اطلاق مى کنند و بمب اتمى را اَلْقُنْبُلَةُ الذَّرِّیَّة مى گویند، اتم به قدرى کوچک است که نه با چشم عادى، و نه با دقیق ترین میکروسکوپ ها قابل مشاهده نیست، و تنها آثار آن را مشاهده مى کنند، و حجم و وزن آن با محاسبات علمى قابل سنجش است، و به قدرى کوچک است که چند میلیون واحد آن، روى نوک سوزنى جاى مى گیرد!
مفهوم ذره هر چه باشد، منظور در اینجا کوچک ترین وزن ها است.
به هر حال، این آیه از آیاتى است که پشت را مى لرزاند و نشان مى دهد: حسابرسى خداوند در آن روز، فوق العاده دقیق و حساس است، و ترازوهاى سنجش عمل در قیامت آن قدر ظریف است، که حتى کوچک ترین اعمال انسانى را وزن مى کنند و به حساب مى آورند.
* * *
نکته ها:
1 ـ دقت و سختگیرى در حسابرسى قیامت
نه تنها از آیات اخیر این سوره، که از آیات مختلف قرآن به خوبى استفاده مى شود: در حسابرسى اعمال، در قیامت، فوق العاده دقت و موشکافى مى شود، در آیه 16 سوره لقمان مى خوانیم: یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فی صَخْرَة أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللّه إِنَّ اللّه لَطیفٌ خَبیر:
پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در گوشه اى از آسمان ها یا زمین پنهان گردد، خداوند آن را (در قیامت) براى حسابرسى مى آورد، خداوند دقیق و آگاه است .
خردل دانه بسیار کوچکى از گیاه معروفى است که، در کوچکى ضرب المثل مى باشد.
این تعبیرات نشان مى دهد: در آن حسابرسى بزرگ، کوچک ترین کارها محاسبه مى شود، ضمناً، این آیات، هشدار مى دهد: نه گناهان کوچک را کم اهمیت بشمرند، و نه اعمال خیر کوچک را، چیزى که مورد محاسبه الهى قرار مى گیرد، هر چه باشد کم اهمیت نیست.
لذا، بعضى از مفسران گفته اند: این آیات زمانى نازل شد که بعضى از یاران پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نسبت به انفاق اموال کم بى اعتنا بودند، و مى گفتند: اجر و پاداش بر چیزهائى داده مى شود که ما آن را دوست داریم، و اشیاء کوچک چیزى نیست که مورد علاقه ما باشد، و همچنین نسبت به گناهان کوچک بى اعتنا بودند، آیات نازل شد و آنها را به خیرات کوچک ترغیب کرد، و از گناهان کوچک بر حذر داشت.
* * *
2 ـ پاسخ به یک سؤال
در اینجا سؤالى مطرح است و آن این که: مطابق این آیات، انسان همه اعمال خود را در قیامت اعم از نیک و بد، کوچک و بزرگ مى بیند، این معنى چگونه با آیات احباط ، تکفیر ، عفو و توبه سازگار است؟ زیرا آیات احباط مى گوید: بعضى از اعمال مانند کفر ، تمام حسنات انسان را از بین مى برد: لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ (11) و طبق آیات تکفیر گاهى حسنات ، سیئات را از بین مى برد: إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات .(12)
و آیات عفو و توبه مى گوید: در سایه عفو الهى یا توبه کردن، گناهان محو مى شوند، این مفاهیم چگونه با مسأله مشاهده تمام اعمال نیک و بد تطبیق مى کند؟
در پاسخ این سؤال باید به یک نکته توجه کرد و آن این که: دو اصل آیات فوق که: انسان هر ذره اى از کار نیک و بد را مى بیند، به صورت یک قانون کلى است، و مى دانیم: هر قانون ممکن است استثناهائى داشته باشد، آیات عفو ، توبه ، احباط و تکفیر در حقیقت به منزله استثناء از این قانون کلى است.
پاسخ دیگر این که: در مورد احباط و تکفیر در حقیقت موازنه و کسر و انکسارى رخ مى دهد، و درست مانند مطالبات و بدهى ها است، که از یکدیگر کسر مى شود، هنگامى که انسان نتیجه این موازنه را مى بیند در حقیقت تمام اعمال نیک و بد خود را دیده است، همین سخن در مورد عفو و توبه نیز جارى است; چرا که عفو بدون لیاقت و شایستگى صورت نمى گیرد، و توبه نیز خود یکى از اعمال نیک است.
بعضى در اینجا جواب دیگرى گفته اند، که صحیح به نظر نمى رسد و آن این که: افراد کافر، نتیجه اعمال خوب خود را در این دنیا مى بینند، همان گونه که افراد مؤمن، کیفر اعمال بد خود را در این جهان مى بینند.
ولى ظاهر این است: آیات مورد بحث مربوط به قیامت است نه دنیا، به علاوه، این کلیت ندارد که: هر مؤمن و کافرى نتیجه اعمالش را در دنیا ببیند.
* * *
3 ـ جامع ترین آیات قرآن
از عبداللّه بن مسعود نقل شده است: محکم ترین آیات قرآن مجید همین آیات فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ مى باشد و از آن تعبیر به جامعه مى کرد و به راستى ایمان عمیق به محتواى آن کافى است که انسان را در مسیر حق وادارد، و از هر گونه شرّ و فساد بازدارد.
لذا، در حدیثى آمده است: مردى خدمت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمد، عرض کرد: عَلِّمْنِى مِمّا عَلَّمَکَ اللّهُ: از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من بیاموز .
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) او را به مردى از یارانش سپرد، تا قرآن به او تعلیم کند، و او سوره اِذا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ را تا به آخر به او تعلیم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت: همین مرا کافى است (و در روایت دیگرى آمده: تَکْفِیْنِى هذِهِ الآیَةُ: همین یک آیه مرا کفایت مى کند )!.
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: او را به حال خود بگذار که مرد فقیهى شد! (و طبق روایتى فرمود رَجَعَ فَقِیْهاً: او فقیه شد و بازگشت !) دلیل آن هم روشن است; زیرا کسى که مى داند اعمال ما حتى به اندازه یک ذرّه یا یک دانه خردل مورد محاسبه قرار مى گیرد، امروز به حساب خود مشغول مى شود، و این بزرگ ترین اثر تربیتى روى او دارد.(13)
با این حال، در روایت دیگرى از ابو سعید خدرى آمده است: وقتى آیه فَمَنْ یَعْمَلْ… نازل شد، عرض کردم: اى رسول خدا آیا من همه اعمالم را مى بینم؟
فرمود: آرى.
گفتم: آن کارهاى بزرگ را؟
فرمود: بله.
گفتم: کارهاى کوچک کوچک را؟
فرمود: بله.
عرض کردم: اى واى بر من! مادرم بنشیند و براى من عزادارى کند !.
فرمود: بشارت باد بر تو اى ابو سعید! چرا که حسنات به ده برابر حساب مى شود، تا هفتصد برابر، و خدا براى هر کس بخواهد آن را هم مضاعف مى کند.
و اما هر گناه به اندازه یک گناه مجازات دارد، یا خداوند عفو مى کند.
و بدان! احدى با عملش نجات نخواهد یافت! (جز این که کرم خدا شامل او گردد).
عرض کردم: حتى تو هم اى رسول خدا؟!
فرمود: حتى من، مگر این که خداوند مرا مشمول رحمتش سازد !.(14)
خداوندا! جائى که پیامبرت با آن عظمت تنها به عفو تو دل بسته است، تکلیف ما روشن است.
پروردگارا! اگر اعمال ما معیار نجات ما باشد، واى به حال ما، و اگر کرم تو یار ما باشد، خوشا به حال ما؟!
بارالها! آن روز که تمام اعمال کوچک و بزرگ در برابر ما مجسم مى شود، ما تنها به لطف عمیم تو چشم دوخته ایم.
آمِیْنَ یا رَبَّ الْعالَمِیْنَ
پایان سوره زلزله(15)
1 ـ اذا در اینجا شرطیه است، و در این که جزاى شرط چیست؟ احتمالات متعددى داده اند:
بعضى جزاى آن را یَوْمَئِذ تُحَدِّثُ أَخْبارَها مى دانند.
بعضى یَوْمَئِذ یَصْدُرُ النّاسُ أَشْتاتاً .
و بعضى جزا را محذوف دانسته اند، به این ترتیب که مردم سؤال مى کردند: مَتَى السّاعَة: قیامت کى واقع مى شود ؟ در جواب فرمود: هنگامى که آن زلزله عظیم واقع شود یعنى در آن زمان قیامت رخ مى دهد.
2 ـ در صورت اول اضافه معنى عموم مى رساند، و در صورت دوم معنى عهد را.
3 ـ زِلزال (به کسر زاى) معنى مصدرى دارد، و زَلزال (به فتح زاى) معنى اسم مصدرى دارد، و این وضع معمولاً در افعالى مى آید که به صورت مضاعف به کارى مى رود مانند: صلصال و وسواس .
4 ـ أثقال جمع ثقل (بر وزن فکر) به معنى بار است، و بعضى آن را جمع ثقل (بر وزن عمل) به معنى وسائل خانه یا وسائل مسافر دانسته اند، ولى معنى اول مناسب تر به نظر مى رسد.
5 ـ نور الثقلین ، جلد 5، صفحه 649.
6 و 7 ـ مجمع البیان ، جلد 10، صفحه 526.
8 ـ بحار الانوار ، جلد 77، صفحه 384، حدیث 59.
9 ـ لئالى الاخبار ، جلد 5، صفحه 79 (چاپ جدید).
10 ـ باء در بِأَنَّ براى سببیت است و لام در لَها به معنى الى است، همان گونه که در آیه 68 سوره نحل آمده است: وَ أَوْحى رَبُّکَ اِلَى النَّحْلِ .
11 ـ زمر، آیه 65.
12 ـ هود، آیه 114.
13 ـ تفسیر روح البیان ، جلد 10، صفحه 495، همین مضمون در نور الثقلین ، جلد 5، صفحه 650 آمده است.
14 ـ درّ المنثور ، جلد 6، صفحه 381.
15 ـ تصحیح: 12 / 3 / 1383